سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :3
بازدید دیروز :0
کل بازدید :72279
تعداد کل یاداشته ها : 61
103/1/28
7:52 ع


نمی دانم و نخوانده ام که جلال آل قلم چه نوشت و چه ننوشت اما مسرورم و شاد که چه نام نوشت.

شاید به ترین همین بهترین باشد و بس.

اینجا آنجاست که مخلوط حقیقت و مصلحت و تعصب می شود خیانت.

خون هایی که می خوریم و رنج هایی که می بریم.دستم را  می جوم تا اینکه نشاید گوشت های مفنگی که سراسر حشیش بی خردی است کالبدم را مسموم کند. شاید اگر برای رضای خدا نبود تمامیدهانم را از حقیقتی که جانم را آتش می زد تهی می کردم.

اگر ساکتم تنها برای رضای اوست و اگر حرف می زنم تنها با چاه هایی است که خود پر از صداهایی است که اتش میزند.

چشمم می بیند و خونم می جوشد و آهم می سوزاند و وای بر آهم که از انتهای سینه ام از انتهای انتهای خاکستر های سوخته ی سال های قریب به آنم شعله می شکد و اگر نبود یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللهَ مَعَ الصابرین تمام عالم را با نعره هایم می سوزاندم و من تنها منتظر روز آخرم روزی که دریده می شود جامگان خلیفته اللهان و دوست دارم آن زمان را که حق آَشکار شود.

می گویند که سخت گیری ولی کاش بود مکشوفاتی آنی تا ببینند چه سخت است سوزش جان آدمی.

وای وای وای

می سوزانم می سوزانم.می سوزانم. می سوزانم.

یا الله ؛یا الله ،یا الله


90/9/26::: 11:29 ع
نظر()
  
  

 

(((الحمدالله عدد الرمل والحصی , وزنته العرش الی الثری ,احمدهُ و اومٍن به و اتوکل علیه.

واشهد ان لاالله الا الله وحده لا شریک له و ان محمدا عبده و رسوله (ص) و ان اولاده ذبحوا بشط الفرات بغیر ذحل و لا ترات)))

امروز کلا رفتیم کار خیری کنیم  ییهویی اعصابمون خورد شد همه ی کار خیره پرید. منم شدم مثال اونهایی که خداوند توی قران میگه اون دنیا که میان میبینن که هر کار خیری بوده داغونش کردن و کلا همین هاهستند که خاسرون هستند.

نمی دونم این مدتی چی شده که اعصابم زود خورد میشه. شاید تب کنکوره یا شاید هم حضور یه هم اتاقی گیر. چند سالی بود که جدا کم ناراحت می شدم. یعنی اینجوری گر نمی گرفتم به جز سال پیش که سر جریان تشکل کلی حرص و جوش می خوردم.

یه هم اتاقی که جدا اعصابم رو خورد میکنه, با استدلالای دینی سعی میکنه کاراش رو توجیه کنه.استدلالایی که ربطی به کاراش هم نداره وبرای خالی نبودن عریضه میگه وفضای کل کل رو باز کرده.

نمی گم کلا این بوده اما جدا یه پایه ی جر و بحثام همیشه اینه.یعنی سوهان روح کامل.

خیلی ها فکر  می کنن که چون موقع بحث سریع از فضا دور مبشم قهر کردم اما نه, ایته ا.. راشد یزدی می گفت پدرم هر موقع بحثی می شد که تهش درگیری و اعصاب خوردی بود ناپدید می شد.بعد که پیداش میشد می گفت چرا باید به خودم ظلم کنم و اعصابم رو خورد کنم.ولی جدا امروز درس داشتم و قرار بود تا ساعت 2 بیشتر کمک نکنم.

جدا داشتم سعی می کردم که تا حدی می تونم فتیله بحث و درگیری لفظی رو بکشم پایین اما نمی شه.حالا درگیری نه اینکه صبح تا شب کارم اینه ,نه, یکیش هم توی روز زیاده .

البته کنکور هم بی تاثیر نیست. جدا 90 درصد فضای ذهنم رو درگیر کرده هر چند 10 درصد وقتم رو میگیره.

شاید اگر یه هفته برم خونه بهتر میشه و از کل کل دوستمون کم میشه و می تونم خودم رو کنترل کنم.

شاید هم رفتار من باعث کلکل میشه اما جدا نمی دونم.موندم.

انشاا... خداوند راهی برای کنترل خشم بهم بده.

اینها رو نوشتم , بابا حالا اگر رفتم کنار پنجره خوابگاه سر خوردم افتادم  نگین که این از قبل  سرخورده و ناراحت بوده نه بابا من کلی برنامه ریختم به این زودی خودم دست نمی کشم مگر که دیگه پیمونمون پر بشه که اونم هیچی دیگه دسته بنده نیست.

یا علی

 


  
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ و غباری از دل و خدایی که در این نزدیکی است
+ با سلام.با مطلب جدیدی به روزم. یا علی