سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :6
کل بازدید :72318
تعداد کل یاداشته ها : 61
103/2/5
2:43 ص

به نام او.

ذاتش عشق است و کلمه تنها ظرفی است برای تجسم عقلی است ناقص که این خردعقل ، گاهی که در پی طریقت بازی گوشی است در گرداب این ظرف مغروق می گردد.

و او ذاتش بی نهایت است و اگر هبوطی است برای عقلی است ناقص که دریابد همین اندک صفت هم بر او سنگینی می کند.

عشق ازلی است و بوده است.کندوکاو در آغاز خلقتش تنها غریق شدن دریای اوست و سرگردانی بیش نیست که گاه به بیراهه و انکارش می شود..

تا او بوده عشق هم بوده و تا او هست که هست عشق مستدام.

او خود عشق است و عشق خود اوست و این دو یکی است که منفک کردن در این مقوله راه نیابد.

معشوق اگر لطافتی نشان دهد و یال و کوپال ظرفش را مسرور است خود غافل از آن است که خود معتبر است به عشق.

معشوق اگر دلبری کند و ظرف بشکند و دامن عقل عاشق را برباید همه از موجز سرایی عشق بوده وبس گرنه معشوق حتی در کلمه هم اگر عشق نباشد چون مو بیشتر نیست و این از اعجاز عشق که مویی را چنان پرواز می دهد که عاشقان گمنام اویند. و عاشق که به دنبال معشوق گریبان دریده می رود غافل از آن که عشق اصل است و معشوق تلنگر.

عاشق اگر مفهوم عشق را دریابد در میابد که عشق تنها گوشه ای از خود را در معشوق نشانده تا خویشتن را که درک کردن مشکل است به او نشان دهد.

و این تنها مویی است از راز عشق که معشوق می شود و عالم جان ها را به اتش می کشد

الله الله الله الله الله الله

//////////

شارژ لب تاپم داره تموم میشه .تا همین حد تونستم بنویسم.یا علی


91/3/31::: 9:22 ع
نظر()
  
  

راز میان عاشق و معشوق در عشق است.

چرا که معشوق اعتباری است که بدون منبع عشق خالی است.

انسان دانا معشوق را تجلی از عشق می داند چرا که اگر جریان معشوق از منبع عشق مقطوع گردد تمامی معشوق بی اعتبار می شود.

روی معشوق به افتاب اگر هست برای این است که افتاب رو به معشوق دارد گرنه که معشوق هر چه خواهد بدون افتاب هیچ است.

راز میان عاشق و معشوق در نادانستن رمز است گرنه که راز و بی توصیف بودن ان اگر بدین گونه نبود شک بود.و لیک اگر بدین گونه نبود که چشم نامحرمان و گوش ناکسان این راز ها را بر ملا می ساخت.

اگر عاشق در جریان عشق بر معشوق نظر دارد برای این است که او را در سلسله ی عشق می بیند و گرنه که هر کسی می تواند معشوق باشوو این با اصل عشق که راز است در تضاد. .

فاصله میان معشوق با غیر در عشق است چرا که عشق فاصله میان دیوانگی و دانایی است.

انانکه در وادی عشق عارفان سر به کویند در وادی عالم دیوانگانند و بی خبران از سنگلاخ های دنیوی

لیک باید گفت در رسیدن عاشق به معشوق طی کردن مسیر عشق با گذر از خود خود میسر می شود و ولا غیر.

اینجاست که باید تن خود را آماج بلا قرار داده تا فتح بابی شود برای ورود به لایه های بعدی باشد و گرنه که عالم دیوانگان چه جای دانایان بی خرد است..

پرده میان عاشق و عشق معشوق است که گر به عشق رسیدن خواهی باید حجاب معشوق بدری تا به عشق برسی.

رسیدن به عشق تضمین پایداری معشوق است و رسیدن به معشوق گاه متضمن گمراهی از راه عشق.

یعنی رسیدن به عشق تضمین صراط المستقیم است و اما رسیدن به معشوق بدون عشق خیر.

ثبات معشوق به عشق است چرا که عشق را به چشم دنیایی کاری نیست و انگاه که پاییز می شود این قلب معشوق است که بوی نم باران را حس می کند نه چشم او.

و اینجاست که گر معشوق در راه عشق هموار نگردد به خاطر عشق است که باید تو هموار گردی و گر معشوق سخت گردد تو به خاطر او باید نرم گردی.

گر مسیر عشق سنگلاخ شود تو باید اسب راه وار را مسلط تر برانی نه عیب عشق گیری چرا که ،در وادی عشق با عاشق شوخ نشینی نبوده و نیست و جای گلایه بسی نیست.


91/3/27::: 10:37 ع
نظر()
  
  
   1   2   3   4   5      >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ و غباری از دل و خدایی که در این نزدیکی است
+ با سلام.با مطلب جدیدی به روزم. یا علی