سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :15
کل بازدید :72443
تعداد کل یاداشته ها : 61
103/2/18
6:27 ص

دوست دارم بگریم.دوست دارم چنان فریاد بزنم که یک دفعه تمام خلایق را کر کنم که کر هستند اما صدا می شنوند.دوست دارم بگریم اما چه کنم می گویند بزرگ شده ای مرد شده ای و از این حرف ها.

دوست دارم داد بزنم که لامذهب ها بسه دیگه اینقدر حرف نزنید دیگر طاقت حرف هایتان را ندارم.یک لحظه هم گوش کنید.

دیده های را باید شست

شاید آنگاه که سهراب دم از چشم تر و دیده  و تره و ریحون میزد.

دیگر از عهد عتیق پس خود نداشت هیچ خبری

می شود دید که ریحون قلابی در بازار محل

جای بلدرچین

جوجه ای مرده به کامت بکنند.

و در این قوم دگر

چشم نمانده به جز از حرف سکوت

می شود گفت که باید سفری دیگر بست.

باید از خنده ی جلبک که به جز خار در این قلب نمی مانده بترسید

هیهات

داد را باید زد،

لیک گر در خانه کس است یک زنگ بس است.

چشم ها را باید شست،

نه از ابی که ز بزاق کسکی در می آید

چشم ها را باید شست،

نه از ابی که کلر سر به سرش ، شیر شده.

چشم ها را باید شست ،

نه به ان حلق  که از ریزه خوری های شبانه

پر شده تا که نشانی بزند در خم خانه.

می خوانم برای تو از خدا.

من که نشناختمش

شاید از قلب کثیف من و هیهات ملائک

رقص در باد برای تو و هیهات

می شود رقصید

نه به ساز همگان تا که کمر را بستید

می شود رقصید

نه به حرفی که به گندی لجن زار سر کوچه ماست.

می شود خندید

می شود خندید

به ان معرکه گیر سر زائو که برای پسر دختر دیگر

می زند خنده،تو را چه که برایش می خندی

می شود خندید

ز صدای پیچیده به حلقوم کسی

که تلالو شده در نای دو چندی است که می خواننندش پدر من.

 

 


90/2/2::: 4:37 ع
نظر()
  
  
<      1   2   3      
پیامهای عمومی ارسال شده
+ و غباری از دل و خدایی که در این نزدیکی است
+ با سلام.با مطلب جدیدی به روزم. یا علی